خلاصه داستان : هندوان برای نمایش، فیلی را در شهری آوردند که مردمانش هرگز چنین حیوانی ندیده بودند. فیل در خانه ای تاریک بود و مردمان بسیاری برای دیدنش به تاریکی رفتند، چون دیدنش با چشم ممکن نبود، هر کس گوشه ای از حیوان را لمس می کرد و هنگامی که از او درباره شکل فیل می پرسیدند به فراخور درک خویش از فیل، چیزی می گفت، آن که دستش به خرطوم حیوان رسیده بود گفت فیل همچون ناودان است و آنکه گوش فیل را لمس کرده بود حیوان را مثل بادبزن معرفی می کرد، نفر سوم که در آن تاریکی دست بر پای فیل سوده بود در پاسخ ...