امروزه در بازارهای گوناگون کسب و کار، تمرکز زیادی بر بهبود کارایی و
اثربخشی تلاشهای بازاریابی وجوددارد. شرکتها در جستجوی روشهایی نوین برای
انجام بهینه این وظایف خطیر در راستای کاهش هزینه ها و افزودن ارزش به
محصولات و خدمات خویش هستند. حتی در بازارهایی که با فشارها و مسائل درآمد و
هزینه در مراحل گوناگون چرخه عمر محصول نهایی مواجه نیستند، تحولات سریع
مسائل تکنولوژیک، مسائل و اقدامات تجاری شرایط اقتصادی، جستجوی روشهای
جدیدی را برای بیان مشکلات قدیمی می طلبند. ضمن آنکه با توجه به تحولات
مذکور، امروزه دیگر رویکرد بازاریابی سنتی پاسخگوی شرایط متغیر کنونی در
حوزه های تجاری گوناگون نیست و شناسایی رویکردهای جدیدی برای مواجهه با این
تحولات لازم و ضروری است.
بسیاری از سازمانها و شرکتها با محدودیتهای بودجه ای بسیاری در عرصه تجارت
مواجهند و باید قابلیت آن را بیابند تا با حداقل منابع و سرمایه گذاری،
حداکثر سود لازم را جهت بقا و ثبات خویش در بلندمدت کسب کنند.
ادامه مطلب ...
در بازاریابی اشتباهاتی وجود دارند که تاثیر قابل توجهی بر میزان درآمد میگذارند. اولین قدم در افزایش فروش و سودآوری کسبوکار، شناخت اشتباهات رایج، و متوقف ساختن آنها است. در این مقاله به اشتباه رایج بازاریابی میپردازیم که بسیاری از صاحبان کسبوکار، آن را مرتکب میشوند.
در جلسات مشاوره بازاریابی ، نگرش مشابه و مشترکی را میبینم که در میان اغلب کارآفرینان و صاحبان مشاغل رایج است. اغلب آنها به جای اینکه برنامهریز باشند، فقط مجری هستند. در واقع، عملگرا بودن، ویژگی بسیار مهمی در موفقیت است. اگر هماکنون صاحب کسبوکار هستید، احتمالا فردی جسور و عملگرا هستید. شما از افراد محدودی هستید که به جای اندیشیدن و آرزو کردن، کسب و کاری را راهاندازی کردهاید. ولی عملگرا بودن کافی نیست! شما باید برنامه بازاریابی مشخصی را داشته باشید. ادامه مطلب ...
تقریبا از ۱۰ سال پیش تاکنون با افراد
زیادی برخورد داشتهام که کسب و کار موفقی دارند و سایرینی که تنها برای
پرداخت اجاره مکان خود تلاش میکنند.
چگونه ممکن است که دو کارگزار یا نماینده بیمه، هر دو در یک شهر کار کنند؛ مشتریان احتمالی یکسانی داشته باشند؛ و یکی از آنها درآمدی چند میلیونی داشته باشد و دیگری به سختی بتواند چکهایش را پاس کند. آیا فرد اول، از دیگری باهوشتر است؟ بعید به نظر میرسد.
اگر بحث سر هوش بود، تمامی اساتید دانشگاه میلیونر بودند و باهوشترین دانشآموز دبیرستان شما، برای شاگرد تنبل کلاستان که به یک میلیونر تبدیل شده، کار نمیکرد.
اگر به فرد باهوشی ده میلیون تومان پول بدهید که خودش این پول را بدست نیاورده است، ظرف ۱۲ تا ۲۴ ماه آینده، آن را بر باد میدهد. اما اگر کسی با روشهای کسبوکار هوشمندانه، این ده میلیون تومان را بدست آورده باشد، حتی اگر کسبوکارش شکست بخورد، میتواند از اول شروع کند و دوباره این پول را بدست آورد، چرا اینگونه است؟
ادامه مطلب ...در این مقاله به نکات لازم برای نوشتن پیامی اشاره میکنیم که موجب برانگیختن عکسالعمل مطلوب از سوی مشتری و افزایش فروش میشود.
وقتی متن تبلیغ خود را نوشتید، آنرا بخوانید و ببینید آیا از آزمایش «خوب که چی» سربلند بیرون میآید؟ اگر بعد از خواندن تبلیغ، فکر کردید که مخاطب هدف با جمله «خوب که چی» به آن پاسخ میدهد، آنقدر آنرا بازنویسی کنید تا پاسخ مخاطبان چیزی شبیه این باشد: «این دقیقا همان چیزی است که بهدنبالش بودم. چطور میتوانم آن را بهدست آورم؟» وقتی متن تبلیغ را نقد میکنید، باید بعد از هر جمله از خود بپرسید، خوب که چی؟ این تکنیکی است که میتواند در تغییر و قویتر کردن متن تبلیغاتی به شما کمک کند. مثلا فرض کنید ادامه مطلب ...
مشتریان غیر از «بله» یا «نه» چیزهای دیگری هم میگویند. برای بسیاری از فروشندگان چگونگی برخورد با جمله کوتاه میخواهم درباره آن فکر کنم از همه دشوارتر است. این جمله در اساس مثبت است، اما اگر در برابر آن عقبنشینی نمایید ممکن است هرگز دوباره با آن مشتری صحبت نکنید.
منظور بعضی از مشتریان که این جمله را میگویند نه است. شما باید بدانید که باید از این جمله معنی ظاهری را درک کنید یا نه. بنابراین پاسخ بهتر چیست؟ غالبا بسیار مشکل است که دلیلی بیابیم که چرا مشتری نباید درباره آن فکر کند ( مگر آنکه شما بتوانید دلیلی قطعی برای تصمیمگیری فوری ارائه کنید). ادامه مطلب ...
بازار تجاری جنگی است که در آن رقبا دشمن هستند و مشتری، سرزمینی است که
باید فتح شود. حقیقت بازار تجاری امروز، خدمترسانی به مشتریان نیست بلکه:
تاختن، گول زدن و جنگیدن با رقباست.
اکنون تغییرات عمدهای به وجود آمده و جنگهای تجاری بسیاری در سراسر جهان
به وقوع پیوسته است. همه کس، در همه جا، وضعیت تجاری رقیب را دنبال
میکند. این بدان معنی است که: به کارگیری اصول جنگ بازار، از همیشه مهمتر
شده است. شرکتها باید چگونگی مقابله با رقبا را دانسته، عیبهایشان را
کشف و از قدرت گرفتن آنها جلوگیری کند.
آنها باید استراتژی صحیحی را دنبال کنند؛ در اینجا تفاوت نمیکند که شرکت
کوچک، متوسط و بزرگ باشد. باید استراتژی خاصی تدارک دید که با شرایط موجود
بتوان در قرن بیستو یکم، به فعالیتهای تجاری ادامه داد. اینها
آموزشهایی است که، در هیچ یک از دانشگاههای اقتصاد و تجارت جهان، تدریس
نمیشود.
ادامه مطلب ...
کتاب بازاریابی چریکی به تمام کسانی که در آغاز راه ایجاد کسب و کار موفق هستند، کمک میکند تا تجارت خود را توسعه دهند.
احتمالا از اهمیت روانشناسی در بازاریابی مطلع هستید و میدانید که ۹۰
در صد تصمیمات خرید، در مغز ناخودآگاه به وجود میآید و ما هم راهی مطمئن
برای دستیابی به مغز ناخودآگاه داریم: تکرار
همچنین میدانید که همهی تصمیمات خرید به خاطر دلایل احساسی هستند و این
که ما از دلایل منطقی برای توجیه این تصمیمات استفاده میکنیم. مسلماً
میدانید که افرادی هستند که از سمت چپ مغز خود بیشتر استفاده میکنند که
برای منطق و دلایل سریالی به کار میرود و افرادی نیز هستند که از سمت راست
مغز خود استفاده میکنند که بیشتر برای احساسات و جاذبههای زیبایی
کاربرد دارد. از آنجاییکه نیمی از مردم از سمت چپ مغز و نیمی دیگر از سمت
راست آن استفاده میکنند، بهتر است که شما از هر دو نیمه استفاده کنید و
پیامهای خود را برای هر دو طرف مغز بفرستید، در غیر این صورت نیمی از
سرمایهگذاری بازاریابی خود را از دست میدهید.
ادامه مطلب ...
مضمون زیر با عبارات مختلف در بسیاری از کتابهای بازاریابی به چشم میخورد: «مردم بر مبنای احساس خرید میکنند و تصمیمات اتخاذشده را با منطق توجیه میکنند.» روبرت ایمبریال در کتاب «بازاریابی انگیزشی» این اصل را با مشخص کردن پنج «انگیزاننده احساسی» اولیه که مشوق مردم برای خرید هستند، بیشتر توضیح میدهد: «ترس، عشق، محصولات رایگان و حراجیها، کسب درآمد بیدردسر و به حقیقت تبدیل کردن آرزوها.» سپس، روش استفاده از این ابزار احساسی در برنامههای بازاریابی را به شما نشان میدهد. ایمبریال توصیه میکند که فرصتهای باورنکردنی بازاریابی مطرح شده در این کتاب را از دست ندهید. او معتقد است اگر موفق شوید، همه دوستتان خواهند داشت و تاکید میکند اگر به درستی از این انگیزانندهها استفاده کنید، چنان درآمدی کسب میکنید که خوابش را هم نمیدیدید.
تجارت امروزه، خواهان بهسازیهای پی در پی نیست بلکه خواهان مبارزه است. موفقیت تجاری تنها با محصول بهتر یا افراد خوب محقق نمیشود.
کار سختی نیست که به کارمندانتان تفهیم کنید افراد برتر هستند که میتوانند در رقابتی نابرابر وارد شوند. این همان چیزی هست که آنها دوست دارند بشنوند. قطعا در یک مبارزهی تجاری، کیفیت نیز مثل کمیت، یک عامل مهم محسوب میشود، اما نیروی برتری جویی، بر اکثر تفاوتهای کیفی غلبه میکند. به عنوان مثال اگر ضعیفترین تیم لیگ فوتبال کشور، بتواند دوازده یار را در مقابل بهترین تیم که یازده یار دارد به میدان بفرستد، به احتمال بسیار زیاد پیروز خواهد شد. در بحث تجارت کسب و کار که نبرد ماهیتی بزرگتر دارد، کسب امتیازات کیفی بسیار مشکلتر است. ادامه مطلب ...
راز موفقیت در کسبوکار را میتوان در یک جمله خلاصه کرد: «مشتریان خود را خشنود کنید.»
کلید آینده کسبوکار شما به میزان ایجاد چنین تجربهای برای مشتریان بستگی دارد، یعنی خوشحال کردن دوباره و دوباره مشتریان و مصمم ساختن آنها برای ادامه همکاری با شما.
هیچچیز مانند تعهد کل اعضای شرکت برای خوشنودسازی مشتریان، نمیتواند رضایت و وفاداری آنها را برانگیخته و خریدهای مجدد را بیشتر کند.
جذب مشتری جدید، کار پرهزینهای است. وقتی مشتریانی در اختیار دارید، باید نهایت تلاش خود را انجام دهید تا «آنها را با زنجیر فولادین به خود ببندید.» در خدمترسانی به مشتریان وسواس داشته باشید. از مشتریان بهتر از رقیبان مراقبت کنید و همواره در پی راههایی برای بهبود باشید.